پاییز 88 - کانون عاشقان شهادت

سفارش تبلیغ
صبا ویژن
درباره سایت
کانون عاشقان شهادت

اخبار کانون

کانون عاشقان شهادت برگزار میکند :سلسله مباحث گفتمان بصیرت و تقوا

مدت دو هفته ای است که به همت برادران کمیته آموزش، سلسله مباحثی با عنوان گفتمان بصیرت و تقوا وبا حضور جوانان ، طلاب و دانشجویان برگزار می گردد این مباحث پیرو سخنان مهم مقام معظم رهبری پیرامون بصیرت ، شکل گرفته که با استقبال ویژه جوانان مواجه شده، به اذعان شرکت کنندگان در این جلسات ،اینچنین فعالیتی در سطح کمالشهر هم از نظر کمی و هم کیفی بی سابقه بوده است .

در این سلسه مباحث که با کارشناسی حجت الاسلام والمسلمین محمد مهدی محمدی برگزار میگردد بیش از 50نفر از جوانان در محل کانون منطقه کمالشهر حضور پیدا میکنند


نویسنده :
تاریخ : سه شنبه 88 آذر 24 6:51 صبح
برچسب ها : , ,

شیطان پرستها

حرکت مروموزانه برای تضعیف عقاید جوانان

به گزارش پایگاه خبری  جوان ،با توجه به اخبار ماه‌های اخیر مبنی بر دستگیری گروه‌های مجازی و واقعی شیطان‌پرستان در برخی از شهرها و استان‌ها یک گروه تحقیقاتی نسبت به گسترش شیطان‌پرستی در جامعه هشدار داده و اخباری مبنی بر تشکیل 70 فرقه شیطان‌پرستی در ایران را مطرح کرده است.
مطابق نتایج اعلام شده این گروه، شیطان پرستی اکنون در حال طرح و انتقال نمادهای خود به جامعه است و به زودی به انتقال ایدئولوژی نیز خواهد پرداخت. این فرقه ضاله دارای یک جهان‌بینی خاص بوده و برای اثبات حقانیت خود شواهد زیادی را مطرح می‌کند و به دنبال جذب افراد از شش تا شصت سال نیز می‌باشد. شیطان‌پرستان اکنون در مراکز آموزش عالی و ... به فعالیت و اجرای برنامه‌هایی از قبیل کنستر می‌پردازند.
دست‌اندرکاران این تحقیق ادعا دارند که به جز استفاده آگاهانه و یا ناآگاهانه شماری از جوانان از نمادها و تصاویر شیطان‌پرستانه بر روی لباس‌ها و وسایل شخصی گروه‌های شیطان‌پرستی از طریق تهیه فیلم و موسیقی، این فرقه را ترویج می‌کنند و اکنون این نوع موسیقی در میان برخی جوانان دست به دست می‌شود.
این گزارش می‌افزاید: ستاره پنج‌پر، ستاره شش پر، صلیب معکوس، آمون (خدای مصریان) و ... از جمله نمادهای پیروان شیطن‌پرستی است و اکنون به صورت آشکار بر روی لباس‌های جوانان دیده می‌شود.
در همین راستا یکی از مقامات انتظامی اعلام کرد مصرف مواد تخذیری بسیار قوی از جمله کوکائین، حشیش، قرص‌های اکس برای رفتن به حالت خلسه و انجام مراسم ویژه دراین حالت بین این فرق رواج دارد.
گفته می‌شود برگزاری محافل شبانه از مهم ترین راه‌های جلب و جذب این گروه‌هاست. از نظر شماری از جامعه‌شناسان و رواشناسان با توجه به گسترش فعالیت‌های این فرقه در مناطق مختلف کشور خطر آنها به لحاظ فرهنگی و اخلاقی به مرحله بحران رسیده است و موقعیت جغرافیایی فعالیت این جریان مخرب و ویرانگر برخی از شهرها و استان های کشور را تهدید می‌کند.
این گزارش می‌افزاید:
«... در حال حاضر شاید تعداد شیطان‌پرستان واقعی در حدود یکی، دو هزار نفر باشد اما کسانی که از روی کنجکاوی یا به خاطر آزادی‌های جنسی و بی‌بندوباری به سوی آنها کشیده می‌شوند و از نمادهای آنان استفاده می‌کنند تعدادشان به چند هزار نفر می‌رسد...»
کارشناسان مدت‌هاست که در خصوص این گروه‌ها هشدارهای مختلفی را ارائه داده‌اند. تأثیر رفتاری عناصر این فرقه ضاله روی دانش‌آموزان نیز محسوس می‌باشد که ترویج موسیقیهای زیرزمینی در دستور کار این گروه قرار گرفته است.
نکته حائز اهمیت اینکه از منظر افرادی که جذب دسته‌جات شیطان‌پرستی می‌شوند یهود و صهیونیست‌ها بهترین افراد و بهترین قوم محسوب می‌شوند و با اینکه درتفکر این گروه ضاله ادیان هیچ جایی ندارند اما تفکر یهود جایگاه ویژه‌ای درافکار و اعتقادات ایشان دارد به خصوص که تفسیر یهود از بحث خلقت انسان در این رابطه حائز اهمیت است چرا که آنها معتقدند که شیطان در هنگام خلقت انسان در صدد خدمت به انسان برآمد تا به آگاهی و علم بی‌شمار دست پیدا بکند اما کار شیطان ناتمام ماند و انسان به روی زمین هبوط کرد. لذا شیطان دوست و هدایت کننده انسان است و خواهان رشد و تعالی او و از این نظر می بایست شیطان مورد تقدیس قرار گیرد


نویسنده :
تاریخ : یکشنبه 88 آذر 22 6:56 صبح
برچسب ها :

مباهله

 

سالگشت نزول آیه مباهله  و واقعه تاریخی این روز گرامی باد

از آنجائیکه واقعه این روز ار اسناد حقانیت دین اسلام بویژه تشیع محسوب می شود بصورت خلاصه به ذکر این واقعه تاریخی مپردازیم

هنگامى که پیامبر (ص ) مکه را فتح کرد و عرب تحت فرمان او در آمد، نمایندگان و نامه هایى از سوى خود به مناطق مختلف جهان فرستاده و مردم را به اسلام دعوت کرد. عقبه بن غراون ، عبدالله بن ابى امیه ، هدیربن عبدالله و جیب بن سنان ، نمایندگان پیامبر (ص ) بودند که به نجران اعزام شده ، تا مسیحیان آن جا را به اسلام دعوت نمایند و به آنان پیشنهاد کنند: یا اسلام را پذیرفته و با مسلمانان برادر شوید، یا در صورت نپذیرفتن اسلام ، جزیه پرداخته ، و در صورت رد هر دو پیشنهاد، آماده ى جنگ شوید.
در نامه ى رسول اکرم (ص ) آمده بود: بگو: اى اهل کتاب ! بیایید از سخن حقى که ما و شما آن را قبول داریم ، پیروى کنیم که ، بجز خداى یکتا هیچ کس را نپرستیده ، چیزى را شریک او قرار نداده و برخى را به جاى خدا به خدایى تعظیم نکنیم . اگر آنها از حق روى گرداندند، بگویید: شما گواه باشید که ما تسلیم فرمان خداوند هستیم .
پس از رسیدن پیام پیامبر (ص )، در معبد بزرگ خود گرد آمدند؛ عده ى دیگرى نیز از مد حج ، عک ، حمیر، انمار و خویشان و همسایگان آنها از قبایل یساءه ، که همگى به جهت سرنوشت مشترک خود و شرایطى که براى آنان به وجود آمده بود، خشمگین بودند، به آنان پیوستند. اسقف ، بزرگ آنان ، که انسان موحدى بود، علاوه بر مسیح ، به پیامبر (ص ) نیز ایمان داشت ، ولى این مطلب را پنهان مى کرد. وقتى دید مى خواهند به مدینه رفته و با پیامبر (ص ) به مشاجره برخیزند، آنان را پند و اندر داده و به تاءمل و تاءنى دعوت کرد. گرز بن سبره ى حارثى که در آن زمان سرپرست قبیله ى بنى حارث بن کعب ، و فرمانده ى نظامى آنان و از اشرف و بزرگانشان محسوب مى شد، از سخنان او خشمگین شد و به مقابله با او برخاست ؛ ولى اسقف بزرگ ، سید و عاقب ، که آنان نیز از بزرگان قوم خود بودند، به مقابله با او برخاستند. به این ترتیب ، گفت و گوى آنان طول کشید، تا جایى که براى تطبیق صفات پیامبر (ص ) با آنچه پیامبران گذشته در مورد او گفته بودند، کتاب جامعه را آورده ، و دیدند سخنان اسقف بزرگ درست است . در این جا بود که سید و عاقب مضطرب شده ، و تصمیم گرفتند براى مشاهده ى صفات پیامبر (ص ) و تطبیق بشارت هاى پیامبران گذشته با او، به مدینه بروند. سید و عاقب به همراه چهارده نفر از بزرگان و علماى مسیحى نجران و هفتاد نفر از اشراف و بزرگان بنى حارث بن کعب براى دیدن پیامبر (ص ) به طرف مدینه حرکت کردند. آنان داراى چهره هاى زیبا نو بدنى متناسب بودند، و هنگامى که نزدیک مدینه رسیدند، براى اینکه با همراهان خود به مسلمین و مردم مدینه فخر فروشى کنند، سید و عاقب سفارش کردند که از مرکب هاى خویش پیاده شده ، خود را آرایش کرده ، لباس هاى معمولیشان را از تن در آورده ، لباس هاى ابریشمى و زیباترین و بهترین لباس هایشان را بپوشند، خود را خوشبو نموده و با شکلى زیبا و صفى منظم به سوى مدینه حرکت نمایند. وقتى در مسجد رسول خدا (ص ) بر آن حضرت (ص ) وارد شدند، وقت نماز آنان بود؛ پس به طرف مشرق مشغول نماز شدند. مسلمانان خواستند مانع این عمل شوند، ولى پیامبر (ص ) نگذاشت تا سه روز، نه پیامبر (ص ) آنان را به اسلام تا به اسلام دعوت کرد، و نه آنان از پیامبر (ص ) و تطبیق صفات او با آنچه در کتاب هاى خود درباره ى پیامبر (ص ) دیده بودند، حرفى زدند.
پس از سه روز، پیامبر (ص ) آنان را به اسلام دعوت نمود، گفتند: اباالقاسم ! تمام نشان هایى را که در کتاب هاى آسمانى درباره ى پیامبر بعد از عیسى (ع ) گفته شده ، در تو یافتم ، مگر یک علامت ، که بزرگترین آنهاست . حضرت (ص ) فرمود: چه نشانه یى ؟ گفتند: در انجیل آمده است که ، او مسیح را تصدیق کرده و به او ایمان دارد، ولى تو به او ناسزا گفته و وى را دروغگو مى دانى و مى پندارى او بنده ى خداست . پیامبر (ص ) فرمود: خیر! من او را تصدیق کرده و به وى ایمان دارم ، و گواهى مى دهم او پیامبریست که از جانب پروردگارش فرستاده شده ، و بنده ییست که سود و زیان و مرگ و زندگى و برانگیختن او به دست خودش نمى باشد. آنان گفتند: آیا بندگان خدا مى توانند کارهایى را که او انجام مى داد، انجام دهند؟ و آیا پیامبران توانایى فوق العاده اى او را داشتند؟ آیا او مردگان را زنده ، و کورها را بینا نکرده و پیسى ها را شفا نداده است ؟ آیا مکنونات قلبى و آنچه را در خانه هایشان ذخیره کرده بودند، به آنان نمى گفت ؟ آیا کسى جز خدا یا پسر خدا قدرت چنین کارهایى را دارد؟ و درباره ى مسیح (ع ) خیلى غلو کردند. پیامبر (ص ) فرمودند: برادرم عیسى همان گونه که گفتید، بود. مردگان را زنده کرده ، کور و پیس را شفا داده ، و آنچه را که در ذهن قوم خود بود، و نیز چیزهایى را که در خانه هایشان ذخیره کرده بودند، به آنان مى گفت ، ولى تمام اینها با اذن خداى عزوجل بود. او بنده ى خدا بود، و این مطلب برایش ‍ ننگ نیست و او نیز از آن ابایى نداشت . او داراى گوشت ، خون ، مو، استخوان ، عصب و آمیخته یى از اعضاى بدن بود. غذا مى خورد، تشنه مى شد و سفره مى گستراند. پروردگارش یگانه حقى بود، که هیچ مثل و مانندى ندارد. گفتند: کسى را به ما نشان بده که بدون پدر بوجود آمده باشد. فرمود: آفرینش آدم ، از او شگفت انگیزتر است . او بدون پدر و مادر به وجود آمد. هیچ کارى براى خدا سخت تر یا آسان تر از کار دیگرى نیست . هر وقت خدا بخواهد چیزى را به وجود آورد، فقط به آن مى گوید: به وجود بیا! او نیز ایجاد مى شود. سپس این آیه را براى آنان خواند: خلقت عیسى نزد خدا مانند خلقت آدم است که آن را از خاک آفرید، آن گاه به او فرمود: به وجود بیا! او نیز به وجود آمد.
سید و عاقب گفتند: سخنانت ما را قانع نکرده ، و به آنچه تو مى خواهى ، اقرار نمى کنیم . بنابراین مباهله کرده و لعنت خدا را بر دروغگو قرار مى دهیم ، و به این ترتیب ، حق به زودى آشکار مى گردد. در این جا بود که خداوند آیه ى مباهله را بر پیامبر (ص ) نازل فرمود:
فمن حاجک فیه و من بعدما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع اءبناءنا و اءبناءکم و نساءکم و انفسنا و انفسکم و ثم نبتهل فنجعل لعنت الله على الکاذبین
اگر بعد از اینکه آگاه شدى ، کسى در مورد او (عیسى ) با تو مجادله نماید، بگو: بیایید هر کدام از ما و شما، خود و زنان و فرزندانمان را گرد آورده ، مباهله نموده و دروغگو را گرفتار لعنت و عذاب خدا نماییم . پیامبر (ص ) نیز این آیه را براى آنان خواند، سپس فرمود: خداوند به من دستور داده است که اگر بخواهید و بر گفته ى خود استوار باشید، به خواسته ى شما عمل کرده و با شما مباهله کنم . آنها گفتند: فردا با تو مباهله مى کنیم ، تا حقیقت خود در حره رسیدند، یکى از آنها به دیگرى گفت : مباهله کار را یکسره خواهد کرد. بنابراین قبل از هر چیز، بنگرید با چه کسانى براى مباهله مى آید. آیا با تمام پیروان خود و با اصحاب باسوادش ، یا با افراد متواضع ، بى چیز و برگزیدگان دینى خود که تعدادشان اندک است ؟ اگر عده ى زیاد و قدرتمندان را به همراه خود آورد، چنین کسى مانند پادشاهان قصد فخر فروشى دارد و شما برنده ى مباهله هستید، و اگر با عده ى کمى از پیروان فروتن و برگزیدگان خود آمد (کسانى که پیامبران ما با آنان به مباهله مى آیند) مبادا با آنان مباهله کنید! هنگام مباهله حتما این مطلب را در نظر داشته باشید، تا مبادا به عذاب خدا گرفتار آیید! من آنچه را باید بگویم ، گفتم . دیگر خود دانید! رسول خدا (ص ) دستور داد زیر دو درخت را جارو کرده ، و فرداى آن روز امر فرمود پارچه ى سیاه و نازکى را روى آن درخت ها انداختند. هنگامى که سید و عاقب این منظره را دیدند، با فرزندان خود که عبارت بودند از: صبغة المحسن ، عبدالمنعم ، سراه ، مریم ، و نیز مسیحیان نجران و سواران بنى حارث با بهترین شکل و شمایل براى مباهله از جایگاه خود بیرون آمدند. اهالى مدینه (مهاجرین ، انصار و دیگران ) نیز هر کدام با نشانه ها و پرچم هاى خود و با شکل و شمایل نیکو به آنجا آمدند، تا نظاره گر حوادث باشند. رسول خدا (ص ) صبحگاهان در اطاق خود درنگ نمود، تا مدتى از روز گذشت ، و آن گاه بیرون آمده ، دست على را گرفته و در حالى که حسن و حسین در جلو او و فاطمه (ع ) در پشت سر وى حرکت مى کردند، به طرف آنان آمده ، در میان دو درخت و زیر آن پارچه ایستاد. در این جا نیز دست على در دست او، حسن و حسین در جلو، و فاطمه (درود خدا بر آنان باد) پشت سر او قرار داشت . آن گاه به دنبال سید و عاقب فرستاد و آنان را به مباهله یى که خواسته بودند، فرا خواند. آنان نیز آمده و گفتند: با چه کسى با ما مباهله مى کنى ؟ حضرت (ص ) فرمودند: با بهترین مردم روى زمین و گرامى ترین آنان نزد خداى عزوجل . با اینان ! (و به على (ع )، فاطمه ، حسن و حسین که درود خدا بر آنان باد، اشاره کرد.) گفتند: براى مباهله با ما نه بزرگان را آورده ، نه جمعیت زیاد و نه افراد زیبایى را که به تو ایمان دارند. کسى را جز این جوان و این زن و دو تا بچه با تو نمى بینم . با اینان مى خواهى با ما مباهله کنى ؟ فرمود: بله ! به کسى که مرا به حق برانگیخت ، سوگند! دستور دارم با همینان با شما مباهله کنم . در اینجا بود که رنگشان از ترس ‍ زرد شده و به نزد یاران خود برگشتند! وقتى همراهانشان قیافه ى رنگ پریده آنان را دیدند، پرسیدند: چه اتفاقى افتاده است ؟ آنان خود را کنترل کرده و گفتند: چیزى نیست . جوان برگزیده و دانشمندى در میانشان بود. به آنان گفت : واى بر شما! این کار را انجام ندهید! صفات او را که در جامعه بود، به یاد آورید. به خدا سوگند! شما به خوبى مى دانید که او راستگوست . مدت زیادى از تبدیل شدن برادرانتان به خوک و میمون نمى گذارد. سخنان این جوان بر آنان بر اثر گذاشت و از مباهله منصرف شدند.
راوى مى گوید: اسقف برادر دانشمندى به نام منذرین علقمه داشت ، و آنان او را با این عنوان مى شناختند. وقتى دید کار به اینجا رسیده و آنان در مورد کارى که این دو تنها گذارید. آن گاه رو به آنان کرده و گفت : پیشقراول قبیله که در پى آب و علف جلوتر حرکت مى کند، هیچ گاه به قوم خود دروغ نمى گوید. من از روى خیر خواهى مى گویم . به خودتان کمک کنید و خویش ‍ را نجات دهید، والا خود و دیگران را نابود مى کنید! گفتید: بگو، که امین و درستکارى . گفت : به خوبى مى دانید که هیچ گاه قومى با پیامبرى مباهله ننموده ، مگر اینکه نابود شده است . شما و تمام عاقلانى که با شما هستند و از مطالب کتاب آسمانى اطلاع دارند، مى دانند که همین شخص یعنى اباالقاسم محمد (ص )، همان کسیست که پیامبران مژده ى آمدن او را داده اند. مطلب دیگرى نیز هست ، که باید از آن ترسید! پرسیدند: چه چیزى ؟ گفت : بنگرید که نزدیک است ستاره ى ثریا بر زمین فرود آید. درختان سر خم کرده و پرندگان در مقابل شما صورت بر زمین گذاشته و بال هاى خود را روى زمین پهن نموده ، و شکم آنها خالى کوه ها و دودى که پخش شده ، و ابرهاى پراکنده در وسط تابستان و گرماى شدید بنگرید. به محمد (ص ) که دستش را بلند کرده و با چهار نفر از اهل بیتش که با او بوده و منتظر پاسخ شما هستند، بنگرید، و بدانید که اگر دهان گشوده و کلمه یى براى مباهله بگوید، نمى توانیم از نابودى خود جلوگیرى کرده و هیچ گاه نزد خانواده و اموال خود باز نمى گردیم . با شنیدن این سخنان ، در فکر فرو رفته و دیدند درست مى گوید، و یقین کردند که پیامبر (ص ) واقعا از جانب خداوند فرستاده شده است . اینجا بود که متزلزل شده و فهمیدند که در صورت مباهله ، حتما گرفتار عذاب خواهند شد. وقتى منذر دید که آنان واقعا احساس خطر کرده اند، گفت : اگر تسلیم او شوید، هم حالا و هم در آینده سالم مى مانید؛ و اگر این عزت و شرافت خود را در میان قومتان مى خواهید. به شما حسادت نمى ورزم ، ولى این شما بودید که از نجران به این جا آمدید، به محمد پیشنهاد مباهله داده و آن را تنها تشخیص حق دانستید؛ محمد نیز به سرعت به درخواست شما پاسخ مثبت داد. پیامبران هنگامى که اراده ى کارى کنند، تا انجام آن از پا نمى نشینند. برادرانم ! بهتر است از ترس علامت هایى که مى بینید، از مباهله خود دارى کنید و به سرعت با محمد مصالحه نموده و او را از خود راضى کنید. ما اکنون در شرایطى به سر مى بریم که قوم یونس اندکى پیش از نزول عذاب در آن به از او بخواه که نزدیک ترین افراد به او، یعنى پسر عمویش ، به نمایندگى از جانب او با ما مصالحه کند. در این کار تاءخیر نکن ، تا هر چه زودتر از نتیجه ى کار آگاه شویم .
منذر به طرف پیامبر (ص ) رفته و گفت : سلام بر تو اى رسول خدا! گواهى مى دهم که خدایى جز خدایى که تو را برانگیخت ، وجود نداشته ، و شما و عیسى هر دو بنده ى خداى عزوجل و فرستاده ى او هستید. بدین ترتیب ، اسلام آورده و به پیامبر (ص ) گفت که براى چه کارى آمده است . رسول خدا (ص ) نیز براى مصالحه با آنان ، حضرت على (ع ) را فرستاد. حضرت على (ع ) عرض کرد: پدر و مادر فداى تو! اى رسول خدا! بر چه چیزى به آنان مصالحه نمایم ؟ حضرت فرمود: راءى تو، راءى من است . هر طورى که خواستى ، مصالحه کن . امیر المؤ منین (ع ) به طرف آن دو رفت ، و سالیانه هزار لباس و هزار دینار به عنوان مالیات براى آنان تعیین کرد، که قسمتى از آن را در محرم ، و قسمت دیگر را در رجب بدهند. آن گاه آن دو را در حالى که سرافکنده و شرمسار بودند، نزد پیامبر (ص ) برد، و ایشان را از مالیاتى که بر آنان بسته بود، آگاه نمود. آنان نیز مالیات و سرافکندگى را پذیرفتند. رسول خدا (ص ) فرمود: این را از شما قبول مى کنم ، ولى بدانید که اگر با من در زیر آن عبا مباهله مى کردید، خداوند شما را در بیابان دچار آتش سوزانى مى نمود، که دامنه ى آن در کمتر از یک چشم به هم زدن به پشت سرى هاى شما رسیده و همه را آتش مى زد.
هنگامى که پیامبر (ص ) با اهل بیتش باز گشته و به مسجد رفت ، جبرئیل نازل شد و گفت : محمد! خداى عزوجل به تو سلام رسانیده و مى فرماید: وقتى بنده ى من موسى ، با دشمن خود، قارون مباهله نمود، قارون ، خانواده ، دارایى و یارانش در زمین فرو رفتند. به عزت و جلالم سوگند! یاد مى نمایم که اگر تو با افراد خانواده ات که در زیر آن عبا بودند، مباهله مى کردى ، همه زمینیان و آفریدگان نابود مى شدند، آسمان ریز ریز شده و کوه ها سنگریزه گشته و زمین هیچ گاه آرام نمى گرفت ، مگر اینکه آن را بخواهد!
آن گاه پیامبر به سجده افتاده و صورتش را بر زمین گذاشت ؛ سپس ‍ برخاسته ، دست هایش را بلند کرد، به گونه یى که سفیدى زیر بغلش آشکار شد، و سه بار گفت : نعمت دهنده را سپاسگزارم ! پرسیدند: چرا سجده نموده و خوشحال گشتید؟ پاسخ فرمود: به خاطر سپاسگزارى به درگاه خداوند، و اینکه این کرامت را به اهل بیت من ارزانى داشت . آن گاه آنچه را جبرئیل گفته بود، برایشان نقل کرد 


نویسنده :
تاریخ : جمعه 88 آذر 20 8:13 صبح
برچسب ها :

هدیه به محضر مظلوم تاریخ

                                                        غدیر عید بزرگ خدا
عید غدیر عید بزرگ هدایت ، اتمام نعمت و اکمال دین مبارک باد

هیجدهم ذى حجه عید غدیر خم ، عید آل محمد علیهم السلام از بزرگترین اعیاد اسلامى است . خداوند تمام پیامبران را مامور کرد که این روز را عید بگیرند و آنها نیز جانشین خود را امر به بزرگداشت عید غدیر کردند. نام این عید در آسمان ، عهد موعود بوده و در زمین روز میثاق است ؛ میثاق با ولایت امیر مومنان على (ع ). و این همان روزى است که حضرت موسى و عیسى براى خود جانشین انتخاب کردند. در چنین روزى رسول خدا(ص ) بین برادران مسلمان ، عقد اخوت خواند رسول خدا(ص ) به حضرت على (ع ) سفارش کرد که این روز را عید قرار دهد. از امام صادق (ع ) نقل شده که پیامبر(ص ) فرمود: روز غدیر خم ، بهترین عید امت من است و آن روزى است که خداوند امر فرمود مرا در آن روز به منصوب کردن على بن ابى طالب به عنوان رهبر امت خودم که بعد از من به وسیله او راهنمایى شوند و آن روزى است که خداوند دین خود را کامل گردانید و نعمت را بر امت من تمام نمود و اسلام را براى آنان به عنوان دین شایسته پسندید و انتخاب نمود سپس فرمود: اى مردم ! همانا على (ع ) بعد از من است و از خاک طینت من پدید آمده و او بعد از من ، امام و پیشواى مردم است و آنچه را که مورد اختلاف بین آنان باشد در خصوص سنتهاى من بیان مى کند، و او سرور مومنان و رهبر بزرگان ، و نیکوترین جانشینان و شوهر سرور زنان عالمیان و پدر امامان هدایت کننده است اى مردم !هر کس با على مهربان باشد من با او مهربانم هر کس على را خشمگین کند من با او خشمگینم ، هر کس به على محبت کند من به او محبت مى کنم ، هر کس با على قطع کند من با او قطع ارتباط مى کنم ، هر کس ‍ بر على جفا کند من با او جفا کنم ، هر کس على را دوست بدارد من با او دوست مى شوم ، و هر کس با على دشمنى کند من با او دشمنى مى کنم ، اى مردم ! من شهر حکمتم و على ابن ابى طالب در آن است و نمى توان به شهر وارد شد مگر از درش . دروغ مى گوید آن کس که گمان مى کند مرا دوست دارد در حالى که على را دشمن مى دارد اى مردم ! قسم به خدایى که مرا به نبوت مبعوث گردانید و مرا به رسالت برگزید، من هنگامى که على را به امامت منصوب کردم خداوند، اسم او را در آسمانهایش بلند گردانید و ولایت و دوستى او را بر ملائکه اش واجب گردانید. از ابوهریره نقل شده که او گفت : هر کس روز هیجدهم ذى الحجه را روزه بگیرد،خداوند ثواب شصت ماه روزه گرفتن را در نامه عمل او ثبت مى کند،و آن روز،روز غدیر خم است ؛ هنگامى است که پیامبر خدا دست على را گرفت و بلند کرد و فرمود: اى مردم ،آیا من رهبر و سرپرست مومنین نیستم ؟ گفتن : بله ،اى رسول خدا،فرمود: هر آن کس که من ولى و رهبر اویم ،على هم رهبر و مولاى اوست . پس عمر به حضرت على عرض کرد: مبارک باد،مبارک باد اى فرزند ابى طالب ، صبح کردى در حالى که تو مولاى ن و مولاى همه مسلمین مى باشى سپس خداوند بزرگ ،آیه الیوم اکملت لکم دینکم را نازل فرمود از حضرت رضا (ع ) نقل شده است که به ابى نصر فرمود :اى پسر ابى نصر،هر کجا که باشى سعى کن روز عید غدیر،کمار قبر مطهر امیرمومنان (ع ) حاضر شوى ،بدرستى که خدا در این روز گناهان زیادى از مومنان را مى بخشد و آنها را از آتش جهنم دور مى کند،به اندازه دو ماه رمضان و شب قدر.


نویسنده :
تاریخ : جمعه 88 آذر 13 11:58 صبح

فضائل سوره ها

 

  دوستان خوب سلام از این پس تصمیم گرفته ایم برای تشویق دوستان به خواندن قران کریم هرهفته فضیلت یکی از سور قران را براتون ارائه بدیم از همگی خوانندگان عزیز التماس دعا داریم    

روایتى از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم درباره سوره حمد و فضیلت آن 
در کتاب عیون از حضرت رضا علیه السلام از پدران بزرگوارش از امیر المؤ منین علیه السلام روایت آورده که فرمود: از رسولخدا صلى الله علیه و آله و سلم شنیدم مى فرمود: خدایتعالى فرموده : فاتحه الکتاب را بین خودم و بنده ام تقسیم کردم ، نصفش از من ، و نصفش از بنده من است ، و بنده ام هر چه بخواهد باو میدهم ، چون او میگوید: (بسم اللّه الرحمن الرحیم )، خداى عزوجلش ‍ میگوید: بنده ام کار خود را با نام من آغاز کرد، و بر من است اینکه امور او را در آن کار تتمیم کنم ، و در احوالش برکت بگذارم ، و چون او میگوید: (الحمد لله رب العالمین ) پروردگار متعالش میگوید: بنده من مرا حمد گفت ، و اقرار کرد: که نعمت هائیکه در اختیار دارد، از ناحیه من است ، و بلاهائیکه به وى نرسیده ، باز بلطف و تفضل من است ، و من شما فرشتگان را گواه مى گیرم ، که نعمت هاى دنیائى و آخرتى او را زیاده نموده ، بلاهاى آخرت را از او دور کنم ، همانطور که بلاهاى دنیا را از او دور کردم .
و چون او میگوید(الرحمن الرحیم ) خداى جل جلالش میگوید: بنده ام شهادت داد: که من رحمان و رحیم هستم ، من نیز شما را شاهد مى گیرم ، که بهره او را از نعمت و رحمت خود فراوان ساخته ، نصیبش را از عطاء خودم جزیل و بسیار مى کنم ، و چون او میگوید:(مالک یوم الدین)، خداى تعالایش میگوید: شما شاهد باشید، همانطور که بنده ام اعتراف کرد باینکه من مالک روز جزا هستم ، در آنروز که روز حساب است ، حساب او را آسان مى کنم ، و حسنات او را قبول نموده ، از گناهانش صرفنظر مى کنم .
و چون او میگوید: (ایاک نعبد)، خداى عزوجلش مى فرماید: بنده ام راست گفت ، و براستى مرا عبادت کرد، و بهمین جهت شما را گواه مى گیرم ، در برابر عبادتش پاداشى دهم ، که هر کس که در عبادت ، راه مخالف او را رفته بحال او رشک برد. و چون او میگوید: (و ایاک نستعین )، خداى تعالایش میگوید: بنده ام از من استعانت جست ، و بسوى من پناهنده گشت ، من نیز شما را شاهد مى گیرم ، که او را در امورش اعانت کنم ، و در شدائدش بدادش برسم ، و در روز گرفتاریهایش دست او را بگیرم . و چون او میگوید: (اهدنا الصراط المستقیم)، تا آخر سوره ، خداى عز و جلش میگوید: همه اینها و آنچه غیر اینها درخواست کند بر آورده است ، من همه خواسته هایش را استجابت کردم ، و آنچه آرزو دارد برآوردم ، و از آنچه مى ترسد ایمنى بخشیدم .

                                                                       برگرفته از کتاب شریف تفسیر المیزان



 


نویسنده :
تاریخ : جمعه 88 آذر 6 12:49 صبح

از عرفه خودشناسی تا خدا شناسی

 

روز عرفه روز از خود رستن به خدا پیوستن مبارکباد 

پیامبرصلى الله علیه وآله: ما مِن یَومٍ أکثَرَ أن یُعتِقَ اللَّهُ فِیهِ عَبدَاً مِنَ النّارِ مِن یَومِ عَرَفَةَ(1)
خداوند در هیچ روزى به اندازه روز عرفه، بندگان را از آتش دوزخ نمى‏رهاند.
پیامبرصلى الله علیه وآله: إنَّ اللَّهَ یُباهِی مَلائِکَتَهُ عَشِیَّةَ عَرَفةَ بِأهلِ عَرَفَةَ فَیَقولُ: اُنظُروا إلى‏ عِبادی أتَونی شُعثاً غُبراً؛(2)
خداوند در غروب عرفه نزد فرشتگانش به اهل عرفه مى‏بالد و مى‏گوید: «بندگانم را بنگرید! ژولیده و غبار آلود، نزد من آمده‏اند.»

 پیامبرصلى الله علیه وآله: أعظَمُ أهلِ عَرَفاتٍ جُرماً مِنِ انصَرَفَ و هُوَ یَظُنُّ أنَّهُ لَن یُغفَرَ لَهُ؛(3)
گناه کارترین فرد در عرفات کسى است که از آن‏جا باز گردد در حالى که گمان مى‏برد آمرزیده نخواهد شد.
 امام على‏علیه السلام: مِنَ الذُّنوبِ ذُنوبٌ لاتُغفَرُ إلّا بِعَرَفَاتٍ؛(4)
برخى از گناهان جز در عرفات بخشوده نمى‏شوند.
امام صادق‏علیه السلام: تَخَیَّر لِنَفسِکَ مِنَ الدُّعاءِ ما أحبَبتَ واجْتَهِد، فإنَّهُ (یَومَ عَرَفَة) یَومُ دُعاءٍ و مَسألَةٍ؛(5)
هر چه مى‏خواهى براى خود دعا بخوان و (در دعا کردن) بکوش که آن روز (روز عرفه) روز دعا و درخواست است.

(1)-صحیح مسلم، ج 4، ص 107 (2)-مسند أحمد، ج 2، ص 224 (3)-بحار الأنوار، ج 99، ص 248   (4) دعائم الاسلام، ج 1، ص 294. (5) التهذیب الأحکام، ج 5، ص 182


نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 88 آذر 5 4:18 عصر
برچسب ها : ,

در سایه سار رهبری

ستاره جوانی

 

    مقام معظم رهبری :

                           آن چیزی که معمولا در ملاقات با جوانان آول بار به ذهن من می زند و بارها به آن فکر کرده ام . این است که آیا این ها خود شان میدانند که چه ستاره ای در جبین شان دارد می درخشد؟

من این ستاره را می بینم ؛ اما آیا خودشان هم می بینند ؟

ستاره جوانی چیز بسیار درخشان و خوش طالعی است .اگر جوانان این چیز قیمتی و بی نظیر را دروجود خودشان حس کنند فکر می کنم ان شاء الله از آن ،خوب استفاده خواهند کرد.


نویسنده :
تاریخ : شنبه 88 آبان 30 1:27 عصر
برچسب ها :

گفتمان شهداء

زیارت خدا

مادر!توجه کن !اگر من به زیارت امام رضا علیه السلام میرفتم ،مگر شما نگران بودید ،بلکه خوشحال بودید که به زیارت و پابوس امام خویش رفتم . حالا شما اصلا نباید نگران باشید ، چرا که من به زیارت خدایم و خالق و معشوقم می روم . پس همچون مادران شهید پرور، استوار و محکم باش و هرکس خواست کار خلافی بر ضد انقلاب انجام دهد ، جلویش بایست ،حتی اگر از نزدیکترین کسان باشد

 

                                                                                                               قسمتی از وصینامه شهید سید احمد پلارک


نویسنده :
تاریخ : جمعه 88 آبان 29 7:30 صبح

احادیثی در رابطه با ازدواج

  • ( وَ أنکِحُوا الأیامى‏ مِنکُم وَ الصّالِحینَ مِن عِبادِکُم و إمائِکُم إن یَکونُوا فُقراءَ یُغنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضلِهِ وَاللَّهُ واسِعٌ عَلیمٌ)؛(1)
    بى‏همسرانِ خود و غلامان و کنیزان درست‏کار را همسر دهید. اگر تهیدست باشند، خداوند از فضل خود، آنان را توانگر مى‏کند و خداوند گشایش‏گر و دانا است.
  • پیامبرصلى الله علیه وآله: زَوِّجُوا أیاماکُم، فَإنَّ اللَّهَ یُحَسِّنَ لَهُم فی أخلاقِهِم و یُوَسَّعُ لَهُم فی أرزاقِهِمِ و یَزیدهُمُ فی مُروّاتِهِم؛(2)
    بى‏همسران خود را همسر دهید؛ که خداوند اخلاق آنان را نیکو و روزیشان را فراخ مى‏کند و بر جوانمردى آنها مى‏افزاید.
  • امام صادق‏علیه السلام: مَن زَوَّجَ أعزَباً کانَ مِمَّن یَنظُرُ اللَّهُ إلَیهِ یَومَ القِیامَةِ؛(3)
    هر کس بى‏زنى را همسر دهد از جمله کسانى است که خداوند در روز قیامت به او نظر مى‏افکند.
  • امام صادق‏علیه السلام: لَولا أنَّ اللَّهَ خَلَقَ أمیرَ المُؤمِنینَ لِفاطِمَةَ ما کانَ لَها کُفوٌ عَلَى ظَهرِ الأرضِ؛(4)
    اگر خداوند امیرمؤمنان را براى فاطمه نمى‏آفرید، در زمین همتایى براى او نبود.

 

1-قران کریم سوره نور، آیه 32.

2-بحار الأنوار، ج 103، ص 222

3-الکافى، ج 5، ص 331.

4-الکافی، ج 1، ص 461.


نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 88 آبان 28 7:23 صبح

سالروز ازدواج مولانا علی علیه السلام و سیدتنا فاطمه سلام الله عل

ازدواج امام علی علیه السلام و حضرت زهرا علیه السلام                         داستان ازدواج حضرت علی با حضرت زهرا علیهما السلام

قبل از خواستگارى امام على (علیه السلام ) از حضرت زهرا علیهاالسلام ، خواستگاران زیادى از جمله ابوبکر، عمر، عثمان و عبدالرحمن بن عوف جهت خواستگارى خدمت پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله و سلم رسیده بودند. پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم دست رد به سینه تمامى آنها زد و فرمود: امر ازدواج دخترم با خداست (امرها الى ربها) تا اینکه روزى ابوبکر و عمر در مسجد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نشسته بودند و سعد بن معاذ انصارى و چند تن دیگر نیز در آنجا حضور داشتند در مورد حضرت زهرا علیهاالسلام صحبت به میان آمد. ابوبکر گفت : اشرف قریش از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم او را خواستگارى کردند ولى آن حضرت فرمود: تزویج فاطمه به فرمان خداست ولى على (علیه السلام ) هنوز به خواستگارى او نرفته گمان مى کنم تنگ دستى او مانع از چنین کارى شده است . آنگاه او به عمر، و سعدبن معاذ گفت : آیا مایلید باتفاق هم نزد على (علیه السلام ) برویم و در این مورد با وى مذاکره کنیم و چنانچه تهى دستى او مانع از این امر باشد به او کمک مالى بکنیم ؟ سعد گفت : خدا توفیقت دهد. سلمان مى گوید: آنها از مسجد خارج شده و در جستجوى على (علیه السلام ) به خانه او رفتند ولى او را نیافتند و معلوم شد که آن حضرت در نخلستان مردى از انصار براى دریافت مزدى با شتر آبکشى مى کند. آنگاه به نزد او رفتند و چون چشم على (علیه السلام ) به آنها افتاد. فرمود: چه خبر است ، چه چیزى شما را وادار کرد که به اینجا بیایید؟ ابوبکر گفت : یا على (علیه السلام ) خصلت نیکى نیست که تو در آن فضیلت نداشته باشى . اشراف قریش از رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم دخترش را خواستگارى کرده اند و او به آنها جواب رد داده و فرموده است کار تزویج فاطمه علیهاالسلام با خداست علت این که شما در این مورد با پیغمبر خدا صلى الله علیه و آله و سلم صحبت نمى کنید چیست ؟ من یقین دارم که خدا و رسولش او را براى تو نگه داشته اند. على (علیه السلام ) از شنیدن سخن ابوبکر چشمانش اشک آلود شد فرمود: اى ابابکر مرا به هیجان آوردى و به چیزى که از آن غافل بودم تذکر دادى به خدا سوگند که من به این امر راغب هستم و فقط فقر و تهیدستى مانع از انجام این کار است . ابوبکر گفت : چنین مگو تمام دنیا و مافیها در نزد خدا و رسولش ‍ هیچ ارزشى ندارد. آنگاه على (علیه السلام ) براى خواستگارى فاطمه علیهاالسلام خدمت پیغمبر صلى الله علیه و آله و سلم شرفیاب شد.
خود حضرت امیر (علیه السلام ) فرمود: وقتى خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم رسیدم پیامبر صلى الله علیه و آله و سلم فرمود: یا على ! عرض کردم : بلى یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم . فرمود: آیا ترا رغبت ازدواج هست ؟ عرض کردم : رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم داناتر است ، پیش خود فکر کردم که آن حضرت مى خواهد یکى از زنان قریش را به من تزویج کند تا اینکه رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم بعدا مرا نزد خود احضار فرمود: و من نزد رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم رفتم وقتى مرا دید با چهره گشاده تبسم فرمود: و من دندانهاى او را که از سفیدى مى درخشید دیدم آنگاه فرمود: یا على بشارت باد ترا که خداى متعال امر مرا درباره ازدواج تو کفایت کرد. عرض کردم یا رسول الله صلى الله علیه و آله و سلم چگونه ؟ حضرت فرمود جبرئیل نازل شد سنبل و قرنفل به من داد و من آنها را گرفته و بوئیدم و از سبب آن پرسیدم گفت : خداوند به فرشتگان بهشت دستور داد که بهشت را زینت دهند و منادى از عرش صدا زد که روز ولیمه على بن ابیطالب است و خداوند فرشتگان را فرمود: که گواه باشید من فاطمه را به على تزویج کردم و آنها را براى هم پسندیدم .

 

                                                                                                                                 برگرفته از کتاب هزار و یک داستان از زندگانی امام علی علیه السلام

 


نویسنده :
تاریخ : پنج شنبه 88 آبان 28 7:20 صبح
صفحات سایت
 کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید  کلیک کنید و لذت ببرید